- ۰۲/۰۱/۲۲
- ۶ نظر
سلام و صبح بهاری بخیر☘️
سال نوی همگی مبارک 🌻
عجب گرد و خاکی گرفته اینجا 🧐
بالاخره طلسم شکسته شد و بعد از یه مدت طولانی شروع کردم به نوشتن.
امیدوارم همگیتون حالتون خوب باشه و روبراه👌
از دل ۳۴ هفتگی براتون مینویسم و دیگه چیزی نمونده که به خط پایان برسم.
توی این مدت دوبار تست قند دادم و نرمال بود شک خدا البت با قرص و رژیم.
۳ ماه هم وزنم ثابت موند و اضافه نکردم تا این هفته ی اخیر ک ۱ کیلو اضافه کردم انگار.
بیبی هم روند رشد خودش رو طی میکنه و در سونوی آخر یکهفته تفاوت دیده شد بین سن سونو و سنی ک دکتر محاسبه میکنه.
بخاطر همین لیدی میل تجویز شد تا بچه بیشتر وزن بگیره.
طعم جالبی نداره، با اینکه کاکائوییه ولی خب تهش یه مزه ی گندی میده🥴😣 و خب من زورکی میخورمش🙄
قبل از عید یکهفته بشدت مریض شدم و دیگه داشتم از دست میرفتم، اونجا حدود ۱ و خورده ای کیلو وزن کم کردم ک مدام نهی میشدم و میگفتن نباید وزن کم کنی.
گفتم بابا اضافه میکنم میگین چرا ، کم میکنم میگین چرا🙄
خلاصه ک اینطور...
توی روزای عید یه مسابقه ی هفتسین برتر برگزار شد منم شرکت کردم عکس هفت سینمو فرستادم و نفر سوم شدم😁
همینطور درهم برهم دارم مینویسم🤪 هرچی تراوش میکنه از مغزم منتقلش میکنم اینجا ، بی ربط و با ربط😎
اینروزا با انقباضات براکستون هیکس🤔 که مختص همین ایام هست دست و پنجه نرم میکنم.
شکم بشدت سفت میشه برای لحظاتی و بعد رها میشه
چندین بار در شبانه روز تکرار میشه و دردناکه ، احساس میکنم
اگر چاقو بزنم به شکمم در اون لحظه ، عین هندوانه ی رسیده یه صدای خرچ مانندی میده و خودش باز میشه🥴
بیبی هم خودش رو سفت میکنه داخل شکم و همه جوره فشار میاره بسته به پوزیشنش.
یا با باسن مبارکش فشار میده یا با سر زانوهاش.
وقتی توی این حالت باشم یه قدمم نمیتونم بردارم ، هر کجا که باشم😖
در حد نیازش لباس براش گرفتم تا ان شاالله بدنیا بیاد بعد ببینم تپل مپلِ یا ریزه میزه.
بیشتر لباسهاش زیر دکمه س...
رختخواب و لوازم بهداشتیش هم گرفتیم.
دیروز به اصرار حنا رفتیم پستونک و شیشه براش خریدیم.
اینقدر ذوق میکرد... همش قربون صدقه میرفت.
همش میپرسه چند روز دیگه مونده؟؟؟؟؟
امسال عید از مهمونی دادن معاف بودم.
یعنی کل این مدت بارداری رو همینطور بودم.بخاطر شرایط خاص و رنگارنگی ک داشتم.
البته این موضوع چالشهایی برام داشت اما اهمیت ندادم😎
دیگه از چی بگم براتون؟🤔
مراقبتهای پزشکیم توی سال جدید شده دو هفته یکبار.
و از هفته ی ۳۵ باید هفته ای یکبار نوار قلب از بیبی گرفته بشه بخاطر داروی دیابت ک مصرف میکنم.
همین الان کدارم مینویسم داره مشت و مال میده مامانش رو
مشت و مالِ دردناک🤕
نمیدونم و یادم نمیاد برای حنا هم اینشکلی بودم یا نه🧐
بله.
اینم از این.
ممنونم از همتون ک جویای حالم بودین🥰
سعی میکنم بیشتر بنویسم🌻
- ۰۲/۰۱/۲۲
مدت زیادی بود وبلاگهای دوستامو نخونده بودم دیروز یه چرخی زدم دیدم عه خیلی وقته ننوشتی بعد داشتم فکر میکردم نکنه به دنیا اومده؟ بعد هی فشار میاوردم به مغزم ببینم یادم میاد چند ماه شد یا نه 😁
به سلامتی ایشالا چشم روی هم بگذاری این روزا هم میگذره و میگه خرچ و میاد بیرون 🤣
بارداری واقعا سخته هر روز یه مسئله و چالش. خیلی صبر میخواد... که فقط از ما خانما برمیاد این صبوری :)