زندگی من

دیروز خیلی اتفاقی لیست وبلاگهایی که دنبال میکنم رو نگاه کردم...

وبلاگهایی رو دیدم که اخرین پستشون برای سال ۹۵ و ۹۶ بوده.

یه خاطراتی برام زنده شد که هرگز فکر نمیکردم بعد از گذشت این سالها اونقدر حس دلتنگی بهم بده.

صمیمیتهایی برام تداعی شد که یه زمانی خیلی ناب بودن.

اولین دوستی مجازی من برمیگرده به ، اگر اشتباه نکنم سال ۹۱ ، ۹۲....

این اولین، هنوز هم پا برجاست😊 آوای قشنگم🥰

همونسالها بود که وبلاگ زدم و دوستای زیاد دیگه ای هم پیدا کردم.

اونموقع ها حنا رو نداشتم و در انتظار بودم.شرایط زندگیم هم خاص بود به واسطه ی دوری از همسرم.

دوستهای جدیدم شده بودن جزئی از زندگیم و من واقعا باهاشون زندگی میکردم....

به لطف شبکه های مجازی مثل واتساپ و تلگرام و اینستا کم کم این روابط کمرنگ و کمرنگ تر شد تا حالا که قطع شده.

 

مینای عزیزم (بلاگر کبیر) هم یکی ازون جاودانه هاست که هنوزم هست 💋💋💋

 

دیروز کامنتهای پستهاشون توی وبلاگهای خودشون رو میخوندم.

چقدر خوش بودیم....

چقدر میخندیدیم و سر به سر همدیگه میذاشتیم.

خلاصه که بخشی از دیروز رو توی گذشته زندگی کردم و حس و حال اون سالها بازم نشست توی قلبم و دلتنگ شدم.

میخواستم این پست رو رمز دار کنم اما منصرف شدم.

شاید اتفاقی ازین جا رد شدن...

دلم نمیخواست بمونن پشت در🥲

 

 

 

به امید خدا فردا ۳ ماه اول بارداریم تموم میشه🤕

امیدوارم خطراتی که چپ و راست جلوی چشمهام رژه میرن کمتر بشن تا بتونم یه نفس راحت بکشم.

همچنان در استراحت هستم ، استراحتی کمتر از مطلق

اما عملا توانایی انجام دادن کاری رو ندارم و هنوز محدودیتهایی دارم.

هماتوم اول دفع شد اما طولی نکشید که توی سونوی NT هماتوم جدید با ابعاد کوچکتر دیده شد و اینطور شد که لکه بینی ادامه پیدا کرد ....

تصور و تحمل دشوارِ ،اینکه سه ماه تمام لکه بینی داشته باشی.

از لحاظ روانی خیلی تاثیر میذاره.

دوز داروهام بالاتر رفته و چند تا آمپول برای تزریق دارم ، ان شاالله که اثر کنن.

همچنان وضعیت تهدید به سقط مثل سایه همراهمه.

البته این نظر دکتر زنانم هست ، سونوگرافم اما میگه جنین در وضعیت خوبی هست و داره به رشدش ادامه میده.

دل دادم به خواست خودش که بدون اراده و اذنش برگی نمی افته

و اگر افتاد هم خواست خودش بوده.

اون که یه دونه برگ هست و اراده ی او... اینقدر درش موثره

پس چطور میشه بودن یا نبودنِ تودلیِ من وابسته به چیز دیگه ای باشه؟

امید به پروردگار که باقی این مسیرِ پر خطر به سلامت طی بشه.🙏🙏🙏

 

 

🟣حنا مدرسه س ....

همسر سرکاره و ظهر میاد...

ناهار هم مامانم قراره برام قرمه سبزی بیاره😍

عجییییب دوست دارم قرمه سبزی😋

 

 

🟢دلم بهونه میگیره...

بهونه ی چی و کی ؟ یا شایدم چیا و کیا رو نمیدونم اما بصورت مبهم یه چیزایی توی ذهنم هست که بنظر میرسه دلم بهونه ی همه شون رو میگیره.

 

🔴جدیدترین گزینه ی پکیج بارداریم ، کیست ِ بارداری هست !

🤷‍♀️🤷‍♀️🤷‍♀️

  • مامانی ...

نظرات  (۶)

عزیزدل

من که جدیدم اینقدر از معاشرت و گفتگو باهات توی این دنیای مجازی لذت می‌برم چه برسه اونایی که قدیمی‌اند و سالهاست می‌شناسنت :))🥰 بمونید برای هم/بمونیم برای هم...

در مورد تودلیِ تودل‌بروی شیطونت هم دیگه همه‌ی چیزایی که مهم بود رو خودت گفتی، منظورم چند خط آخر قبل از دایره رنگی‌ها :))

ان‌شاءالله که به آسونی و با سلامتی طی کنی این روزها رو عزیزم ما هم جز دعا کاری ازمون برنمیاد که اگر میومد مثلاً هر روز ویارونه برات می‌پختم میاوردم برات😁😘😘

پاسخ:
آرامشِ قشنگم.... شما که جونِ دلی
نظر لطف و محبتته عزیزم  ، مطمئن باش اون لذت دو طرفه ست.
درسته دوستای گذشته رو ندارم اما به شدت از  اینکه یه سری دوستهای جدید دارم خوشحالم🥰🥰🥰

نا گفته نماند که این مامانی ای که الان میبینی ۱۸۰ درجه با
مامانی اون سالها فرق داره.

آمین عزیزم🥲💋

ممنونم جانم💜
اون دعایی که با قلب صاف و بی ریات میکنی برای من
از هر چیزی با ارزشتره🥲💋
قربونت برمممممم.... مطمئنم اگر شرایطش بود همینکارم میکردی😁😄 

بخش‌هایی از این نظر که با * مشخص شده، توسط مدیر سایت حذف شده است

سلام ****** جانم.

خوبی عزیزم؟
آخ که چقدر این پستت یه جوری بود...یه جور خوبی...

دوست قدیمی من... یادش بخیر واقعا.صبحا جواب دادن کامنتارو با خوندن کامنتای تو شروع میکردم...گاها پیش میومد که در روز برای همدیگه چندتا کامنت میذاشتیم و با هم حرف میزدیم.انگار اون روزا همه حال دلامون بهتر بود و خوش تر بودیم...

یادش بخیر وقتی از بیمارستان برام کامنت گذاشتی و خبر به دنیا اومدن نی نی تو دادی.چقدر ذوق کرده بودم که از اونجا هم به یادم بودی.

تا خدا نخواد برگی از درخت نمیوفته و من مطمئنم خودش مواظب تو و تودلیت هست و به سلامتی به دنیا میاد.

خب راستش یه سری دکترای زنان هستن که زیادی بیخیالن و یه سری هم مدام به بیمارشون استرس وارد میکنن و زیادی درگیرن.به نظرم بینابینش خوبه.

دیگه اینکه دوق اون روزی رو دارم که بیای از جنسیت بچه بگی و تکون خوردنش و ...

مواظب خودت باش ********.

قرمه سبزی مامان پز هم نوش جونت.

پاسخ:
سلام به روی ماهت🥰🥰🥰
هوووومممممم....
چه روزای خوبی بود.... یادش بخیر.

وای آره آوا....
قشنگ اون لحظه که برات کامنت گذاشتم از روی تخت بیمارستان یادمه🥲

قربونت برم....
ان شاالله.

منم همین نظر رو دارم👍

عزیزممممممم....
جالبه که اطرافیان هم همه منتظرن😄
همش میپرسن جنسیت مشخص نشده؟؟؟؟🤭

چشم گلم.

ممنون...اتفاقا الان ب دستم رسید و سریع برنج رو گذاشتم که بپزه چون دست و پام شل شده😄😄😄

عزیزم...

نمیدونم چرا آدم وقتی یکی باردار میشه انقدر در مورد جنسبت بچه کنجکاو میشه.البته فرقی نداره و هرچی که باشه خوبه مهم اینه که سالم و سلامت باشه.اما خب فهمیدن جنسیت در کل خیلی ذوق داره.

 

به به دست مامان گلت درد نکنه که هواتو داره.

نوش جان.

منم دیگه برم بخوابم که دارم غش میکنم از شدت خوابالودگی.

پاسخ:
همینطوره😉

جای شما سبز ، خیلی چسبید☺😋

خواهشا خوابای خوب ببین😁😎

ان شاءالله نی نی سالم و سلامت به دنیا میاد 

دخترتون چه واکنشی داره ؟:) 

قرمه سبزی هم هرچند دیگه الان هضمم شده ولی نوش جونتون

میگن دعای مامانای باردار گیراس اگر یادتون بود منم دعا کنید مامانی جان :)

 

پاسخ:
ان شاالله🙂💋

حنا خوشحاله ولی خب نمیدونم چرا خجالت میکشه!
خیلی بروز نمیده احساساتش رو ... فقط چند وقت یکبار میگه
مامان ، بخاطر اون موضوع ممنون😄🤭

قربونت برم عزیزم.

چشم به روی چشم💜

ای جانممم

«به خاطر اون موضوع ممنون» من که غش کردم برای این جمله‌‌ی دختر نازت😘😍❤️ 

راستی مامانی جونم گرچه می‌دونم فرقی نداره‌ها، ان‌شاءالله سالم و صالح و خوش‌قدم و خوش‌روزی باشه، ولی نظر خودت و همسر راجع به جنسیت چیه؟😀 البته اگه دوست داشتی بگو :))

پاسخ:
آره بچم با حیاست🤭

خب من حقیقتا نمیتونم بین دختر و پسر انتخاب کنم.
میدونی آرامش از یه بابت میگم حنا خواهر داشته باشه و جفت باشن بهتره
از یه طرفم فکر میکنم پسر داری در آینده خیلی سخته، نوجوانی و ایناش😑
دخترم سختیای خودشو داره اما قابل کنترل تره بنظرم.
بعد میدونی در نهایت به چه نتیجه ای میرسم؟؟؟
اینکه هر چی شد ، و هرچی خدا صلاح دونست ، اون بهترینه.
اگرم ذره ای ذهنم طرف پسر بره بیشتر بخاطر اطرافیانه وگرنه خودم واقعا برام فرقی نداره.
اما همسر واضح میگه که در درجه ی اول هرچی بود قدمش روی چشم اما دوست دارم هر دو رو داشته باشم هم پسر و هم دختر🙃

مثل من نیست که هی صغری کبری بچینه🤭😄
بخش‌هایی از این نظر که با * مشخص شده، توسط مدیر سایت حذف شده است

سلام ****** جونی.

صبحت بخیر عزیزم.خوبی؟ نینی خوبه؟ 

 

کامنت خصوصیت رو گرفتم عزیزم...

مرسی بابت این که کتاب معرفی کردی بهم.

راستش من بارها از طرف دوستای بامحبتم بهم کتاب روان شناسی معرفی شده و خب بعضیاشو رفتم خریدم و بعضیارو هم دانلود کردم.راستش از هیچ کدوم خوشم نیومده و دیگه به خودم قول داده بودم که بیخیال کتابایی بشم که دوستان معرفی میکنن.

 

از طرفی وقتی دیدم که بهم کتاب معرفی کردی با خودم گفتم من کلا فاز فکریم با مینایی جان متفاوته...ینی راستش من اصلا خط و بینش تورو ندارم... اصلا منظورم چیز بدی نیستا...اما خب یه وقتایی پستای معنوی که مینویسی و با خدا حرف میزنی و اینا من اصلا درکت نمیکنم....انگار خیلی از نظر فکری ازت دورم...

اما با وجود احترام زیادی که برات فائل بودم نخواستم کتابی که معرفی کردی رو نخونده رد کنم و بگم نمیخوام بخونم و اینا...

دانلودش کردم و یکمی مقدمه و سرفصلاشو خوندم...راستش دوسش نداشتم... ینی مثلا تو فاط کنترل ذهن و این حرفا نیستم و نمیفهممش.

خلاصه که اومدم یه توضیحی بدم.

بازم ممنون به فکرم بودی دوست جان جیگر.

پاسخ:
صاحب اختیاری عزیزم🙂

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی