زندگی من

سلام...

نیمه شب بخیر🌜

از دل خنکای شب مینویسم.

ساعت از ۱۲ گذشته ، حنا خوابه ، همسر سرکاره

و بنده هم که مشغول نوشتن هستم و از تنهایی و خلوت شبانه

لذت میبرم✨

 

یکی دو سه روز گذشته ، چندان حال جالبی نداشتم

طوریکه حساب کتاب کردم ببینم آیا نزدیک سیکل ماهیانه نیستم! که دیدم نه!

امروز نسبت به روزهای قبل بهتر بودم شکر خدا‌

 

دوستای قدیمی که اکثرا خاموش دنبال میکنن در جریان

هستن که مامانی خانم شبها با تنها خوابیدن مشکل داشت.

حتی سالهایی که باز اینجا زندگی میکرد...

 

یعنی میشه گفت حدود ۸ سال که مجبور بودم شبهایی در طول هفته تنها باشم.

و  خب همیشه مامانم میومد پیشم حتی زمانی که ازینجا رفتم.

اما حالا که بازم برگشتم ، خدا کمک کرد و استارت تنها خوابیدن رو زدم.

یعنی هیچ رقمه توی کتم نمیرفت هاااا انگار یه فوبیا بود برام اما خب خداروشکر با لطف و کمک خودش چندین شب هست که تنها میخوابم.

یعنی اصلا نذاشتم مامانم بیاد پیشم.

تا اینجا که موفق بودم حالا باقیش چی بشه ، نمیدونم.

فقط مشکل وابستگی حنا به مامان بود که اونم داره رفع میشه کم کم.

اوایل بهانه میگرفت اما خب الان دیگه داره اوکی میشه.

 

این تنها خوابیدنه خیلی معظل بزرگی بود برام.

حتی یک سری از دوستان خیلی سعی کردن بهم کمک کنن اما نشد.

امیدوارم که ادامه دار و همیشگی باشه.

تمام سعیم به همین هست .

 

۲۰ روزی میشه که از خونه ی قبلی اومدیم

اما روزی نیست که یادش نکنم و توی ذهنم تصورش نکنم.

بنظرم اینقدر وابستگی و مقاومت هم خوب نیست.

به خودم میگم، دل بکن دیگه...

اما بازم توی ذهنم توش قدم میزنم ازینور به اونور.

 

به شدت منتظرم تا خونه ی جدید آماده بشه و منتقل بشیم.

شما که غریبه نیستید ، با این خونه خو نمیگیرم...

نمیدونم چرا.

اما میدونم اومدنم به اینجا قطعا حکمتی داشته که بعدا بهش پی میبرم.

 

در هر حال ،شکر...

بالا و پایین ، کم و زیاد ، زشت و زیبا ، غمگین و شاد

سخت و آسون ، شکرررر🌿

 

 

  • مامانی ...

نظرات  (۳)

چقدر این خلوت شبانه خوبه 😍😍😍

خلوت شبانه‌ی من دیشب مورد هجوم یک عنصر اغتشاشگر واقع شد 😁😁😁

 

آخی... خوب خوشحالم که تونستی تنها بخوابی :)

دقیقا حکمت خیلی چیزها رو بعدا میفهمیم 👌♥️

پاسخ:
خیلی خوبه...
آدمو سبک میکنه انگار🌿

😅🤭😅🤭😅

خودمم خوشحالم ، یه غول بزرگ بود برام
البته هنوزم گاهی برام ترسناک میشه ولی خب
نمیخوام به قبل برگردم.

همینطوره🙂♥️

چقدر خوب که داری براش تلاش میکنی و تا اینجا هم خوب پیش رفتی و تونستی به ترست غلبه کنی

میگن با ترسهاتون روبرو بشید و خودتونو بندازید توشون تا براتون عادی بشن

البته من این ترس رو ندارم حتی شده 10 روز هم بخاطر مأموریت های همسر تنها بودم با بچه ها😏 ولی درکت میکنم و عمیقا برات آرزوی موفقیت میکنم🌹🌿

پاسخ:
🙂♥️🙂 ممنونم آرامش عزیز.

درسته.....
واقعا فکرشو نمیکردم که بشه.
حتی یه زمانهایی که مجبور میشدم
با چراغ روشن و تلویزیون روشن میخوابیدم
اونم چه خوابی ، همش بیدار بودم
اما به لطف خدا الان اینطور نیست.

خیلی خوبه👏👏👏

قربونت برم جانم💜💜💜

سلام عزیزم...

خوبی؟
اوخیی چه خوب کردی که پست شبانه گذاشتی...منم عاشق خلوت شبانه ام.اصلا ادم یه جور خاصی آرامش میگیره...

 

حستو درمورد این خونه درک میکنم عزیزم...

یه جور در نهایت دلبستگی آدم خودشو متعلق به اونجا نمیدونه انگار...

 

امیدوارم خونه ی جدید قشنگتون به زودی آماده بشه و اونجا کلی روزای خوب داشته باشین عزیزم.

 

خوب کاری میکنی داری مساله ی خواب رو حل میکنی...میدونم که یه روز بدون هیچ ترس و دغدغه ای راحت تنها میگیری میخوابی و این مساله حل میشه.من بهت ایمان دارم دوست جونم.

پاسخ:
سلام اوا جان♥️
ممنونم.
🤗

اوهوم...دقیقا همینطوره.
قربونت برم مرسی💜💜💜

آره دیگه .... باید اینجا تمرین کنم که
خونه ی جدید ک رفتیم دیگه کلا ردیف شده باشم.

فدای تو بشم🌿

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی