- ۰۰/۰۵/۱۱
- ۷ نظر
سلام...
صبح همگی بخیر...
از وسط یک خونه ی در هم بر هم و در حال
اسباب کشی مینویسم.
روز پنجشنبه کل اشپزخونه رو جمع کردمو انتقال دادیم
به خونه ی جدید.
البته منظور از خونه ی جدید خونه باباست.
اون خونه ی جدیدمون که سال اینده اماده میشه.
روز پنجشنبه هم کل خونه رو با بابا تمیز کردیم.
بابا ،یکی از همراه ترینهاست حتی کل اشپزخونه رو هم برام تر و تمیز شست☺️.
دیگه دیروز وسایل کابینتها و اشپزخونه رو منتقل کردیم
و میشه گفت ۸۰ درصدش رو چیدم.
امروز قراره اتاق حنا رو جمع کنم و انتقال بدیم.
اینطوری بنظرم راحتتر و منظم تره تا یهو همه رو جمع کنیم و ببریم.
متاسفانه خواهرم و شوهرش کرونا گرفتن و قرنطینه هستن...
امیدوارم زودتر خوب بشن و دوره شون تموم بشه به سلامت.
مامانم بنده خدا هم واکسن زده و نمیتونه کار سنگین بکنه.
مامان همسر هم بشدت کمر درد و پا درد گرفته و ...
خلاصه که نیروهای کمکیم کم هستن و رسما له شدم.
گفتم بیام یه خبر از خودم بدم وبرم.
خوشبختانه همسر یکهفته ای مرخصی گرفته.
خب من برم اتاق حنا رو جمع کنم.
روزتون بخیر🌿
- ۰۰/۰۵/۱۱
سلام ****** جان.
خوبی عزیزم؟
ا به سلامتی پس افتادین رو دور اسباب کشی...امیدوارم همه چیز به خوبی و خوشی انجام بشه.
دست بابای گلت هم درد نکنه که باهاتون همراهی میکنه...
امیدوارم هرچه زودترخواهرت و خواهرشوهرت هم حالشون خوب بشه و همیشه سلامت باشن.
حسابی مواظب خودت باش دوستم.
روزت بخیر.