- ۰۰/۰۳/۲۳
- ۱ نظر
چند روزه میخوام بنویسم اما فرصت نمیشه.
از روز سه شنبه ی هفته ی گذشته داریم جهیزیه ی خواهرم رو میچینیم
اما هنوزم که هنوزه تموم نشده.
اینبارم مامان باز شاهکار کرده و جهیزیه ی قبلی ای ک داده براش تجربه نشده و باز دوباره از سفیدی نمک تا سیاهی ذغال گذاشته!
فقط فکر کنم یکروز کامل چیدن لوازمات داخل یخچال و فریزرش وقت ببره.
آخه مادر من ، چه خبره؟؟؟!!!
دیروز واکسن کلاس اول حنا رو زدیم.
بچم یه آخ هم نگفت اما دیروز ظهر و آخرشب چنان دردی میکشید که امامش رو بریده بود.
مرتب بهش دارو دادم اما در نهایت شیاف درد و تبش رو انداخت.
امیدوارم دیگه امروز درد نکشه.
جالب اینجاست ک دیروز وسط دردها و گریه هاش میپرسید
برای کلاس دوم هم باید واکسن بزنم؟؟؟؟؟😅😅😅😅
گفتم نه مامان همین یکباره ، دیگه تموم شد😅
امروز باید برم مدرسه و مدارکش رو تکمیل کنم
خونه خواهرم برم و اونجا رو هم تکمیل کنم 😅
+ توی شهر که انگار نه انگار کرونایی هست
پارکها پر از آدم... خیابونها شلوغ... ستادهای انتخاباتی...
و صد تا درمیون ماسک
خدا به خیر بگذرونه
+بازم گلی به جمال کامنت خصوصی گذار ها
+دلتنگی
+❤️
- ۰۰/۰۳/۲۳
سلام:)
من تازه اومدم اینجا
امیدوارم همیشه دستت بند شادی ها و خوشی ها باشه :)