زندگی من

سلام و آخرین شبهای تابستانی به خیر و خوبی و خوشی💜

توی نوشتن پست امشب مردد بودم.

چون نمیتونستم ذهنمو متمرکز کنم برای نوشتن.

اما خب از طرفی هم دلم میخواست بنویسم.

اینطوری شد که بین این حسهای متناقض الان اینجام

و دارم مینویسم🙃

تندی خبرها رو بدم و برم🤭

 

اخبار رو شروع کنیم باهواشناسی!

خب چیه؟ حتما که هواشناسی نباید آخر اخبار گفته بشه😜

گاهی باید سنت شکنی کرد.

هوا خیلی خنک شده... امشب دیگه رسما در بالکن رو بستم! هرچند لذت خزیدن زیر پتو چیز دیگه ای هست اما ممکنه خدایی نکرده مریض بشیم🥴

 

دخترمون بصورت نمادین دیروز وارد کلاس اول شد و بصورت رسمی از شنبه.

لباس فرم و کیف و کفش براش گرفتیم.

دوستان قدیمی میدونن کلا حنا علاقه ی زیادی به دمپایی

و کفش داره و زمانی هم که کوچولو بود یا میگذاشت بالای سرش و میخوابید یا میگرفت توی بغلش ، مورد داشتیم پوشیده و خوابیده😁.اسنادش هم موجوده🤭

حالا که بزرگتر و خانمتر شده دیگه اینکارو نمیکنه ، روزی ۱۰۰ بار میپوشه😅

دیده شده که لباس فرمهاش رو پوشیده و کیفش رو انداخته به کولش و کتونی هاش رو هم پوشیده و رفته سوپری سر کوچه بستنی گرفته و اومده و بعدش لباسهاش رو در آورده😎😅

 

خدمتتون عارضم که از شنبه اینجانب از ۸ و نیم صبح تا ۱۱ و نیم تشریف میبرم سر کلاس بصورت مجازی😌

تجربه ی دوران ناشناخته ای هست...

یه چالش مهم و بزرگ... امیدوارم به بهترین و درست ترین شکل ممکن سپری بشه ان شاالله 🙏💜

 

مطلب بعدی اینکه فردا شب مهمون دارم...

خانواده ی همسر.

امروز یه مقدار از کارهامو انجام دادم ، کارهای مربوط به تمیزی و مرتب کردن خونه.

اولین باره که توی این خونه میان.

شام به درخواست همسر قیمه بادمجون و دلمه ی فلفل درست میکنم.

نمیدونم چرا هول شدم بعد از اینهمه سال!!!

استرس کارهامو دارم!!!

صبح باید بادمجون سرخ کنم و خرید بریم ، ناهارم باید درست کنم که نمیدونم چی بپزم🤔

باز خوبه ساعتها یکساعت میان عقب و تا آدم میاد از خواب بیدار بشه تندی موقع درست کردن ناهار نمیشه.

 

خونه رو تمیز و مرتب کردم و حکومت نظامی راه انداختم😎 در غیر اینصورت بهم ریخته میشد.

نمیدونم چ حسابیه همسر که پاشو میزاره توی خونه یهو

انگار بمب میترکه!!!

با اینکه کار خاصی هم نمیکنه هاااا.

حالا فردا ک میاد همینطور میشه.

کلی هم حنا رو کنترل کردم که اتاقش رو نکنه بازار شام😩

گفتم ساعت... یاد اون زمانی افتادم که اشتیاق اول مهر رو داشتم و خیلی دپرس میشدم که یکروز قبل از رفتن به مدرسه ساعت میومد عقب.

انگار برام دیرتر میگذشت!

البته من فقط اول مهر و ۱۴ فروردین رو دوست داشتم🤭😁

 

خبر بعدی اینکه امروز یه طبیعت گردی خانوادگی کردیم

که بسیار چسبید بعد از مدتها...

نگم از منظره و زیباییش.

خیلی خوب بود ، خیلی.

 

 

خب دیگه الان شد ۲۳ و ۴ دقیقه.

یکساعت اومد عقب.

برم دیگه بخوابم که فردا کلی کار دارم.

کاش یه غذای نونی به ذهنم برسه که برای ناهار فردا درست کنم🤕

آخه ما هم ظهر و هم شب برنج نمیخوریم.

معمولا ظهرا میخوریم که حالا فردا استثناست.

 

من رفتم...

امشب ماه شب چهارده ست.

ماه رو نگاه کنید و لذت ببرید.

 

شبتون نورانی🌕🌙🌌

 

  • مامانی ...

نظرات  (۵)

ای جان دلم به دخترت 😍😍😍😍 حرکاتش کاملا آشناس برای من 😂😂😂

ایشالا سال تحصیلی خوبی باشه 

ناهار ماکارونی بخورید 🍝😍

ایشالا مهمونیت خوب برگزار میشه 😘

پاسخ:
بچه ها اغلب اینطورین☺️😘♥️
ان شاالله🙏💜

مررررسی از پیشنهادت😘💚

ممنوووووون🥰🌸

سلام مامان حنا

وبلاگت برام باز نمی شد

چند روزه پشت درم

دم صبحت بخیر

مدرسه رفتن حنا مبارک باشه

مامان حنا من هیچ وقت برای اول مهر هیچ ذوقی نداشتم

نمی دونم چرا دوس نداشتم😃😃😃

پس مهمون دارم بودی خونواده شوهر امیدوارم مهمونی اونجور که تو می خواستی پیش رفته باشه

منم اصولا ظهرا فقط پلو می خورم و شب سعی می کنم یه چیز سبک بخورم

چه عالی که رفتید طبیعت گردی

من مدتهاست نه بیرون رفتم نه مهمونی نه تفریح

خیلی روحیه ام بهم ریخته این کرونا بدجور تاثیر بد گذاشت

امیدوارم روزای عالی پیش روی حنا جان باشه و بدرخشه😍💚🍃🍀

پاسخ:
سلام...
دم صبح تو هم بخیر

ممنونم💜

خخخ  فکر کنم جزء استثناء ها باشی.

آره مهمون داشتم ، اتفاقا همونطورم شد.
مرسی.

♥️🥰🙏💛

دیر رسیدم ولی بالاخره رسیدم 😁 

حالا تا پنلت برام راه باز کنه بتونم بیام با کاربریم نظر بدم اینجوری قاچاقی میام وبت نظر میدم😆 

هزارماشاءالله به حنا جونی ببوسش روی ماهشو منم بچه بودم کفش میخریدم هی میرفتم از کمد برش میداشتم تو اتاق و جلو اینه قدم میزدم :)) 

ان‌شاءالله که سال خوب و کم استرس و پرباری باشه هم برای تو هم. برای خانوم گل🌻🌷

پاسخ:
خوش اومدی🤩🤩🤩

فدات بشم💚🧡💜💛

ای جان ، چه بلایی بودی.

الهی آمین.
ببینیم فردا چی میشه

مامانی جان کشفش کردم 

نظرات دریافتی‌ات رو ببین، کنار هر کاربری که نظر داده سمت چپ یه علامت سطل آشغال هست یه علامت دست اینجوری ✋

روی نظرات قبلی من احتمالا این علامت دست رو زدی روش و من مسدود شدم دیگه هیچ پیامی از من برات نمایش داده نمیشه و بدون اینکه بفهمی من پیام دادم اونها را اصلا توی پنلت نمیبینی حالا نمیدونم چه جوری میشه این حالت رو از بین برد :/

  • غ ز ل بانو
  • آخی بالاخره فرصت شد بخونمت

     

    یعنی منو بگو اگر بخواد مهمون بیاد

    کلا شهید میشم اینقدر که مهمون این مدلی نداشتم :))))

     

    ان شالله که خوش گذشته

     

    ای جانم لباس نوهای مدرسه و بستنی خریدنش عزیزم

    پاسخ:
    🥰♥️🥰♥️

    😂😂😂😂 آدم هول میشه
    انگار....

    بله خوب بود ممنوننم😘

    بساطی داریم... 😅🧡

    ارسال نظر

    ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
    شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
    <b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
    تجدید کد امنیتی