زندگی من

نشسته م به این فکر میکنم که چطور خودم رو از اینهمه

واکنش های نه چندان لازم رها کنم...

قبلترها انگار بیشتر بلد بودم بی واکنشی رو.

 

مثلا همین امروز...

اینقدر به خودم فشار آوردم وقتی داشتم

جلوی واکنشهام رو میگرفتم.

میدونم این شکلیش به درد نمیخوره. اینکه واکنش نشون ندی

اما در عوض چندین برابر به خودت فشار وارد بکنی.

اون بی واکنشی ای مفیده که در همون لحظه و بعدش با آرامش و سبکی همراه باشه.

یادمه چند مدت پیش ، خیلی سرخوشانه بی واکنش شده بودم.

هر حرفی رو جواب نمیدادم...

برای هر کاری یا موردی واکنش نشون نمیدادم...

خیلیم سبک بودم... منظورم احوالاتمه.

الانم نمیخوام خودمو سرزنش یا سوال و جواب بکنم ، نه.

هرچی هست مربوط میشه به شروع سال تحصیلی و حنا.

یعنی اگر دغدغه ای دارم از این بابته.

تمرین صبوری...

حلم...

رهایی...

عدم سختگیری...

حرص و جوش نخوردن و هر اونچه که به این موارد مربوط میشه.

صد البته که توی زندگی زناشویی هم خیلی به بی واکنشی احتیاج دارم.

گاهی بدجور به خودم سخت میگیرم و دمار از روزگار خودم درمیارم.

در حالیکه میدونم راه درست چیه اما بارها و بارها میوفتم روی دور باطل.

نمیدونم...

شاید هم گریزی نیست...

شاید هم اینها باید باشن ، این دورهای باطل، تا بفهمی که باید بهشون پایان بدی و خودت رو اسیرشون نکنی.

شاید تکرار میشن تا تفاوت رو احساس کنی .

نور رو ببینی و دیگه سمت تاریکی نری.

 

یه وقتایی باخودم فکر میکنم اون زمانی که خداوند انسان رو خلق کرد چقدددر پاک و پاکیزه آفرید.

از جنس نور ... صاف... خالی...

حالا چه کردیم با خودمون که برای برگشت به همون اصالت اینهمه رنج رو باید متحمل بشیم !!!

از روح خودش دمید در ما...

خودش که اهل کینه نیست...

اهل ریا...

اهل دشمنی...

اهل تاریکی و تیرگی ...

اهل حسد...

اهل بدخواهی و بدگویی...

اهل دروغ...

اهل خشم...

اهل بی مهری...

اهل هر اونچه که امروز باهاش درگیریم.

(البته من خودم رو میگم ، یه موقع سوءتفاهم نشه)

چی شد که اینطوری شدیم!؟

اینقدر سرکش و پرمدعا؟!

ذات اصیل ما این نیست و برای برگشتن بهش باید دشواری های زیادی رو تاب آورد تا بکنه و بریزه اونچه که خود آدمی به خودش چسبونده.

و این تنهایی میسر نیست.

باید خودش هم بخواد و کنارت باشه.

بدون او نمیشه.

 

امیدوارم روزی برسه که همه ی ما برگشته باشم به اصالتمون به همون روز ازل ...

اونوقت مثل پروانه ی سفید سبکبالی ، رها و رها و رها

به هرطرف بریم.

 

🙂💜

 

+ : پناه برتو که بی واژه مرا میشنوی🙂

 

 

 

  • مامانی ...

نظرات  (۳)

این روزایی که توش هستی پر از تجربه‌های جدید هستن 

امیدوارم بتونی صبر و تحملت رو بیشتر کنی 

فقط جمله‌ی آخر 😍🥲

 

پاسخ:
🙂💜
الهی آمین😘♥️

🥰💚
بخش‌هایی از این نظر که با * مشخص شده، توسط مدیر سایت حذف شده است

سلام ****** جان.

خوبی عزیزم؟صبحت بخیر و شاد.

 

آخ آره اون بی واکنشی که از ته دل باشه خیلی خوبه...

منم قبلا بی واکنشی رو خیلی خوب بلد بودم اما الان نمیتونم... یا اگرم بتونم اونجوری از ته دل نیست و دارم به خودم فشار میارم....

 

عزیزم امیدوارم شروع سال تحصیلی دختر گلت هم پر از اتفاقات خوب باشه برای هردوتون.

مجازی درس خوندن واقعا بار زیادی رو روی دوش والدین میذااره اما من مطمئنم تو خوب تر و قوی تر از این حرفایی و حتما از پسش برمیای.

پاسخ:
سلام عزیزم💜

قربونت.
همینطوره آوا جان...
هر چیزی ، حقیقی اگر باشه نه از روی اجبار تاثیر گذارتره.

ممنونم  ان شاالله🙏
به امید خدا...ان شاالله😘

بنظرم این یه بخشی از آگاهیه که روی خودت داری پیدا میکنی

مثل یه شخصی شدی که داره از بیرون خودشو حرکات و رفتارش رو میبینه و تحلیل میکنه و دوست داره مواقع حساس ترمز خودش رو بکشه 

ولی کم کم باید از شدت این فشار کاسته بشه و اون کنترل بیرونی بشه رویه همیشگی و درونی...

سخت نگیر ماها کامل نیستیم که همیشه بی نقص عمل کنیم☺☺

پاسخ:
چه توصیف و توضیح خوبی.
ممنون که هستی  آرامش جان🙂♥️🙂

امیدوارم ... ان شاالله که به اون درونی شدنه
دست پیدا کنم🙏🌸

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی