زندگی من

چند روزه میخوام بنویسم اما فرصت نمیشه.

از روز سه شنبه ی هفته ی گذشته داریم جهیزیه ی خواهرم رو میچینیم

اما هنوزم که هنوزه تموم نشده.

اینبارم مامان باز شاهکار کرده و جهیزیه ی قبلی ای ک داده براش تجربه نشده و باز دوباره از سفیدی نمک تا سیاهی ذغال گذاشته!

فقط فکر کنم یکروز کامل چیدن لوازمات داخل یخچال و فریزرش وقت ببره.

آخه مادر من ، چه خبره؟؟؟!!!

 

دیروز واکسن کلاس اول حنا رو زدیم.

بچم یه آخ هم نگفت اما دیروز ظهر و آخرشب چنان دردی میکشید که امامش رو بریده بود.

مرتب بهش دارو دادم اما در نهایت شیاف درد و تبش رو انداخت.

امیدوارم دیگه امروز درد نکشه.

جالب اینجاست ک دیروز وسط دردها و گریه هاش میپرسید

برای کلاس دوم هم باید واکسن بزنم؟؟؟؟؟😅😅😅😅

گفتم نه مامان همین یکباره ، دیگه تموم شد😅

امروز باید برم مدرسه و مدارکش رو تکمیل کنم

خونه خواهرم برم و اونجا رو هم تکمیل کنم 😅

 

 

+  توی شهر که انگار نه انگار کرونایی هست

پارکها پر از آدم... خیابونها شلوغ... ستادهای انتخاباتی...

و صد تا درمیون ماسک

خدا به خیر بگذرونه

 

+بازم گلی به جمال کامنت خصوصی گذار ها

 

+دلتنگی

 

+❤️

 

  • مامانی ...

نظرات  (۱)

سلام:)

من تازه اومدم اینجا

امیدوارم همیشه دستت بند شادی ها و خوشی ها باشه :)

پاسخ:
وای سلام آرامش جان
خیلی خیلی خوش اومدی
چقدر خوشحالم از آشنایی با یک دوست جدید🥰

ممنونم ، عزیز خوش قلب😘♥️❤️

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی